25 June, 2008

حکایت دولت الکترونیک

1387/4/1 شنبه

دبير كارگروه دولت‌الكترونيكي شوراي عالي اطلاع‌رساني: نبود چيدمان قدرت، پاشنه آشيل توسعه فاوا

نقل از سایت شورای عالی اطلاع رسانی

فناوران_ پريسا سجادي_ دكتر موسي خواجويي، دبير كارگروه دولت‌الكترونيكي شوراي عالي اطلاع‌رساني در نشست تخصصي زير‌ساخت‌هاي فناوري اطلاعات كه توسط معاونت پژوهش‌هاي فرهنگي و اجتماعي مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام برگزار شد، گفت: متاسفانه در كشور ما با تغيير دولت‌ها، سياست‌هاي حوزه ICT نيز دستخوش تغييرات بنيادين مي‌شود و اين امر باعث توقف و تاخير در پياده‌سازي پروژه‌هاي مهم و تاثير‌گذار در اين حوزه مي‌‌شود.

مشاور عالي ستاد مديريت حمل و نقل سوخت گفت: با استعلامي كه دكتر شهرياري دبير شوراي عالي اطلاع‌رساني از مراجع عالي كشور گرفته است، اين شورا به فعاليت خود ادامه خواهد داد.

دكتر خواجويي همچنين در گفت‌وگو با خبرنگار فناوران گفت: تدوين سند راهبردي و قرار دادن شاخصه‌هايي ثابت در آن با ماهيت فاوا كه مدام در حال تغيير و توسعه است همخواني نداشته و دردي از فاواي كشور درمان نخواهد كرد.

دكتر موسي خواجويي با بيان اين مطلب افزود: به جاي تدوين سندي با شاخصه‌هاي ثابت بايد نظامي مديريتي براي حوزه گسترده فناوري اطلاعات كشور ترسيم شود، در اين صورت فرآيند سياستگذاري و تصميم‌گيري روالي مشخص يافته و متوليان هر بخش براساس تقسيم قدرت مي‌توانند با در نظر گرفتن شرايط موجود و روابط ميان عناصر درگير در اين حوزه تصميمات مديريتي اتخاذ كنند.

وي افزود: در نظام مديريتي فاوا، نوع و چگونگي روابط ميان تمامي عناصر مرتبط در حوزه فناوري اطلاعات كشور اعم از دستگاه‌هاي دولتي، بخش خصوصي، شركت‌هاي خارجي ارايه دهنده فناوري‌هاي نوين، حوزه قانونگذاري و ساير نظام‌هاي كشور، روشن خواهد شد.

وي افزود: نظام مديريتي فناوري اطلاعات بايد با نظام سياسي و چيدمان قدرت سياسي نيز هماهنگ باشد تا در تصميم‌گيري‌هاي اين حوزه تداخل در قدرت ايجاد نشود.

خواجويي گفت: در صورت ترسيم چنين نظامي و تعيين تكليف عناصر دخيل در فاوا و همچنين ساير حوزه‌هاي سياسي، اقتصادي فرهنگي و اجتماعي، اين نظام مي‌تواند نسبت به تغييرات محيطي واكنش صحيح، دقيق و بجا نشان داده و تصميم‌گيري‌هاي مديريتي از پشتوانه اجرايي برخوردار شوند.

دبير كار گروه دولت الكترونيكي شوراي عالي اطلاع‌رساني گفت: با وجود اينكه براي تدوين سند راهبردي نظام جامع IT زحمات و كار كارشناسي بسياري توسط متوليان آن صورت گرفته است، اما اين سند پاسخگوي ساماندهي حوزه فناوري اطلاعات نيست.

وي افزود: اسفند‌ ماه سال 84 مقرر شد تا شوراي عالي فناوري اطلاعات اقدام به تدوين نظامي مديريتي با ويژگي‌هايي كه ذكر شد كند؛ نه اينكه با تدوين سند راهبردي فعلي، فهرستي از راهبرد‌هاي كلان را بدون ارايه هيچگونه راه‌كاري براي دستيابي به آن، تهيه كند.

خواجويي گفت: در حال حاضر به دليل نبود نظامي كه روابط را در حوزه فاوا مشخص كرده و تقسيم كار كند، اوضاع به نحوي است كه در مواقع بروز مشكلات هيچ نهادي داراي قدرت تصميم‌گيري و دخالت در امور نيست و بعضا سران ارشد نظام مجبور به تعيين تكليف در اين حوزه مي‌شوند.

گفتني است سند راهبردي نظام جامع فناوري اطلاعات سال گذشته تدوين و به تصويب هيات وزيران رسيد و هم‌اكنون سند عملياتي آن توسط شوراي عالي فناوري اطلاعات در حال تدوين است.

22 June, 2008

The Netherlands against Russia

I learned about the Netherlands for the first time in our Persian book in elementary-school time many years ago. There was a story called “Petros, the sacrificing boy” (I'm not quite sure about the correct spelling of "Petros"). It was one of those beautiful tales that get carved into a kid’s fresh mind. There we learnt that the Netherlands is a low land protected from the sea by dikes. Petros, a villager kid while passing by a dike late in the evening observes a hole in the dike. He realizes that penetrating water could enlarge the hole and will eventually lead into a dike breakage and flooding. So he puts his little finger into the hole to block the water. He continues patiently till the next morning lonely with his finger in the hole while his parents think he is spending night in a relative’s home.
Still even after roughly twenty year, I weep when I remember the story of Petros and write these words. My own view on this country and the Dutch people has always been influenced by this story, some sort of a passion. Maybe it seems ridiculous but at that time I imagined the Netherlands as a rural area with poor people as it was depicted in the story!
Well, with the Netherlands being eliminated, either soon or late, in several recent football tournaments, we were quite fascinated by the glorious 3-0 and 4-1 victories over Italy and France. In the first round of Euro 2008, the Dutch captivatingly displayed their passion for game with such a glamorous, systematic, fast and beautiful manner at the same time. I was really proud to see the rising of Marco Van Basten as a coach since I always thought of him feeling sorrow because of leaving the game as a player quite soon due to major injuries. That exciting start, all through the first round, left me quite hopeful to sea them on the final pitch, dreaming of a German-Dutch race.
But last night every thing ruined. They didn't show at all that attacking trend since the very beginning; I guess it was to slow down the Russians. Possibly Marco had planned of stopping the Russian hunger for his goal in the first half, and then try to win in the second half. But I think he overestimated the opponent; he setback quite soon. The Russian attacks never stopped or even slowed down. The damned Guus! He knows everything to win. As he said in the press conference, he was scared so he attacked. Actually he knew well that if he setbacks even a foot, his team would be overwhelmed by the Oranges attacks; so he didn't give the opponent even a single chance.
The Russians really deserved to win; who can deny this? They attacked daringly since the very first minute till the last moment in 120 minutes time. Although Guus Hiddink said “I’m scared” in press conference but also he said ‘therefore we’ll attack”.
Anyway I never thought that the Russians would play such a brilliant game against the Netherlands.
Poor Marco! I admit, Hiddink is great; his capability has been proved several times with South Korea, Australia, etc. But it's enough for him. Isn't it?

15 June, 2008

Points of Management from Ghosn Viewpoint

Carlos Ghosn, intenationally acclaimed Nissan-Renault CEO, while being interviewed by CNN on the management pointed out to some critical aspects of management. He mentioned the capacity to make connections as the key to successful management and either overestimating or underestimating people as the major challenge to modern managers. I think these basic requirements for managers could also be considered as rules for successful communications within a community.

14 June, 2008

A shocking experience

What I am now writing about has not happened to me recently and as well has not occurred just once for me but as I am a rather stubborn person, it usually takes me a long time to admit something not readily admissible. And each time such thing occurs to me, it seems quite fresh and has its adverse effects on me as before.
While I had worked out much of the structural calculations such as design of steel structure, frequently-revised design of foundation, draft preparation of architectural views and details and even preparation of material estimations, all of a sudden, just after the New Year holidays, I realized that Mr. M, the manager, has submitted the project to Mr. R, another colleague.
I was really shocked and depressed for a few days. I saw some ridiculous naïve drafts by R with Mrs. M-K when she came to me to ask some questions about how to draw those in AutoCAD.
My least expectation was Mr. M to let me know beforehand, or R to inform me afterwards.
When I discussed the situation with B, our head of department, he tried to convince me that I should not mind and I should be ready for such kind of actions. Later I asked M about his action; he said, pretending to be rightful but actually specious, "nothing has happened; you worked on the project up to now, and from now on you do not, that's all". Shame on you all!
This is what we should practice every day in this country. Of course nothing has happened to him! But how about me? A job that I have spent roughly a year working on; thinking, planning, calculating… Every thing gone with the wind. Who cares? How many years could I efficiently work or think while there is always a possibility that whatever you do could be worthless within a blink of an eye.
This is the main reason why the third world is always left behind in development race. The most precious resource in developed world, the human beings, is practically the least valuable one in the third world. The continuous unidirectional brain drain is obviously a major consequence of this problem.

11 June, 2008

Euro2008 (4)

یورو2008. دوشنبه. 20/3/87. ساعت 20.30.فرانسه-رومانی. 0-0

بازی را ندیدم. به هر حال فرانسه بدون زیدان لطفی ندارد.

یورو2008. دوشنبه. 20/3/87. ساعت 11.15.هلند-ایتالیا. 3-0

اول از همه اینکه چهره فان باستن آنقدر دگرگون شده بود که چند لحظه طول کشید تا او را شناختم. اما ایتالیای دیشب واقعا ناامید کننده بود. ایتالیایی که همواره به عنوان تیمی با سیستم دفاعی شناخته می شد و در سالهای اخیر با حضور مدافعان قدری مثل مالدینی و نستا و کاناوارو بسختی نفودپذیر به نظر می رسید، در مقابل هلند جوان شده هیج چیزی برای عرض اندام نداشت. خط دفاع براحتی باز می شد. خط حمله فرصتهای طلایی را مثل آب خوردن به باد فنا می داد از لوکا تونی گرفته تا دل پیرو.

اگرچه گل اول هلند در وهله اول آفسابد به نظر می رسید و پس از بازی هم بحثهای فراوانی درباره آن انجام شد ولی به حال اصل مسأله این بود که چه آن گل درست بود یا غلط، ایتالیا از هم پاشیده بود و نتوانست به هیچ شکلی خود را جمع و جور کند. به هر حال 3 گل از هلند خیلی ناراحت کننده بود و طبعا برای فان باستن به منزله نمایش قدرتی در برابر همبازی سابق خود (روبرتو دونادونی) و بسیار افتخارآور.

5. یورو2008. سه شنبه. 21/3/87. ساعت 20.30.اسپانیا-روسیه. 4-1

نخستین بازی جام که هر دو تیم گل زده اند و باز هم یک نتیجه غیرمتعارف و باورنکردنی. با شناختی که از گاس هیدینک داریم انتظارمان از روسیه خیلی بیش از این بود. اما جالب این بود که بازیکنان تیم روسیه حتی از همان ابتدای بازی، سست و بی رمق و کم تحرک به نظر می رسیدند. شاید این به خاطر تغییر آب و هوا بوده باشد.

در مقابل لوئیز آراگونس با یک تیم بسیار جوان و پرانگیزه به میدان آمده بود که حتی رائول هم در آن جایی نداشت.

Euro2008 (3)

یورو2008. یکشنبه. 19/3/87. ساعت 20.30. کرواسی-اتریش. 1-0

درست شب قبل فردوسی پور گفته بود که اتریش اصلا در فوتبال اروپا مطرح نیست؛ البته شاید هم راست می گفت چون اتریش تیم باشگاهی سرآمدی ندارد. اما نمایشی که از اتریش در این بازی دیدیم بواقع خیره کننده و غیرقابل انتظار بود. بدبختانه کرواسی توانست در همان نیمه اول گل پیروزیبخش را به ثمر برساند و پس از آن به به بازی بسته و تدافعی پرداخت و هرچه اتریشی ها زدند به در بسته خورد. فکر کنم حق به حق دار نرسید.

یورو2008. یکشنبه. 19/3/87. ساعت 11.15. آلمان-لهستان. 2-0

لهستان، نخستین کشوری که مورد تهاجم آلمان هیتلری قرار گرفت در برابر تیم ملی آلمان متحد قرار گرفت. این آلمان یواکیم لو بسیار توانا به نظر می رسد و به نظرم حتی جزو مدعیان جام باشد و شایسته قهرمانی هم هست. همه فوتبال آلمان را به عنوان بازی منطقی و حساب شده می شناسند و در حقیقت هم همینطور هست. در سالهای قبل گاهی پیازداغ این فوتبال منطقی آنقدر زیاد می شد که اعصاب را به می ریخت اما به نظر من تیم فعلی چاشنی تکنیک حساب شده و سرعت بالا را هم به همان بازی منطقی اضافه کرده و همه اینها در کنار جوانگرایی، جذابیت فوتبال آنها و احتمالا شانس نتیجه گیری آنها را افزایش داده است.

البته باید این را اذعان که لهستان در مقابل آلمان رو به بازی تدافعی و بسته نیاورد. در حد توان خود بازی قابل قبولی ارایه کرد و به هر حال فرصت نمایش قابلیتها را به آلمان داد.

09 June, 2008

Euro2008 (2)

یورو2008. شنبه. 18/3/87. ساعت 11.15. پرتغال-ترکیه. 2-0

در دو دوره قبلی بازی ها، تیمهای تدافعی موفق شده بودند به طرز عصبانی کننده ای با سیستمهای دفاعی بسته، تیمهای تهاجمی مثل پرتغال را متوقف کنند. همین رویه منجر به قهرمانی تیم مزخرفی مثل یونان در دوره قبل در مقابل جمهوری چک با آن فوتبال زیبا و جذاب شد و باعث شد حسرت به دل ما بماند. در جام جهانی کره-ژاپن هم همین روش منجر به سوم شدن ترکیه و چهارم شدن کره جنوبی شد در حالی که تیمهایی مثل پرتغال و ایتالیا حتی صعود هم نکردند.

اما فکر کنم این استراتژی دیگر شناخته شده و قفلش باز شده. دیشب ترکیه با با همان ایده وارد زمین شده بود طوری که فاتح تریم همان یک مهاجم تیمش را در اواسط نیمه اول بیرون کشید و یک مدافع اضافه کرد. در مقابل پرتغال که تیم جوانتری شده توانست دو بار دروازه ترکیه را باز کند.

نکته جالب درباره تیم ترکیه وجود دست کم سه بازیکن غیر ترک بود که هر سه سیاهپوست بودند و غیرترک بودن آنها کاملا آشکار بود. کما اینکه مفسر به برزیلی بودن یکی از آنها اشاره کرد. شخصا هیچ نظر مساعدی درباره این قضیه تغییر ملیت بازیکنها و خریدن و امثال آن ندارم چون فکر می کنم غیرعادلانه است و با روح رقابت سالم ورزشی منافات دارد. فکرش را بکنید کشوری مثل قطر از گوشه کنار جهان ورزشکارانی در رشته های مختلف خریده و تحت پرچم خود روانه مسابقات می کند. ورزشکارهایی که حتی در آن کشور زندگی هم نمی کنند. بعد هم به طرز مسخره ای نام آنها را عوض می کنند.

فکر می کنم به خصوص فیفا باید حتما قانونهایی را برای این مسأله وضع کند. مثلا اینکه لااقل بازیکنی که به عضویت یک تیم ملی در می آید دست کم از ده دوازده قبل به ملیت کشور متبوع درآمده باشد و یا در آنجا زندگی کند و امثالهم نه اینکه یک شبه پاسپورت بگیرد و در مقابل دریافت دستمزدهای کلان به استخدام تیمهای ملی ورزش درآید.

Euro2008 (1)

یورو2008. شنبه. 18/3/87. ساعت 20.30. چک-سوئیس. 1-0

بازی را ندیدم. در واقع اصلا از تلویزیون زنده پخش نشد و علت هم تلاقی با بازی ایران امارات ذکر شد که مسخره است چون براحتی می شد از کانال دیگری آن را نمایش داد. به هر حال جمهوری چک در ذهن من هنوز همان تیم جذاب یورو 2004 است که با ناکامی تمام نتوانست به فینال آن جام برسد. امیدوارم در این دوره با آن مربی فرتوت و موقر و احترام برانگیزش کامیاب شود.

بازی برگشت ایران و امارات

ایران-امارات. شنبه. 18/3/87. ساعت 8.5 شب. 1-0

باید اذعان کنم سالهاست نسبت به برد یا باخت تیم ملی فوتبال احساس شادی یا اندوه نداشته ام اگرچه اغلب بازیهای آن را هم تماشا کرده ام. شاید آخرین دفعه برگردد به پیروزی در برابر استرالیا و صعود به جام جهانی 98 فرانسه. فضای مسموم و مشمئز کننده سیاسی و اجتماعی کشور به طور عمومی و فساد جاری در ساختار فوتبال ایران بویژه در تیم ملی دلیل بروز این نوع نگاه شده و گمان می کنم شمار کسانی که مثل من فکر یا احساس کنند در جامعه کم نیستند.

اما نگاهم نسبت به این تیم ملی قدری تفاوت کرده؛ شاید به خاطر اینکه احساس می کنم تأثیر چندانی از آن فضای فاسد فوتبال کشور نپذیرفته یا شاید چون علی دایی در رأس آن است نه لمپن تملق گویی مثل قلعه نوعی و یا شاید به این دلیل که فکر می کنم دولت و نظام حاکم، خواهان پیروزی تیم فعلی نیست. باید اذعان کرد که شخصیت علی دایی با همه خصوصیات و اتمسفر پیرامونش، قابل انکار نیست. فکر می کنم حتی کسانی که در این سالها پیوسته یا مقطعی مذمت او را گفته اند هم به این موضوع معترف باشند.

به هر حال برخلاف تیمهای ملی سالهای اخیر دلم می خواهد علی دایی و این تیم ملی موفق شود. به همین خاطر بازی برگشت ایران-امارات را با نگرانی تماشا کردم. شرایط و فضای رقابتی در فوتبال آسیا دگرگون شده و تکیه بر آن حرفهای تکراری که دم از برتری فوتبال ایران نسبت به بسیاری از کشورهای آسیایی می زند به منزله آن است که سرمان را زیر برف فرو کرده باشیم. اکنون دیگر امارات تیمی ست که پیروزی ما در مقابل آن به اما و اگرها بستگی پیدا می کند. بگونه ای که تیم در مقابل آن خطر نمی کند و بلافاصله پس از زدن گل در نیمه نخست، استراتژی دفاعی در دستور کار قرار می گیرد و از آن پس باید قلبت را در دست بگیری تا سوت پایان را بشنوی چون هر لحظه ممکن است فرو بریزد! بخصوص وقتی ببینی تاکتیک دفاعی تیم، زدن به زیر توپ و دفع کردن آن با تمام توان است در هرنقطه زمین و در هر لحظه که توپ به پای بازیکن خودی رسید. واقعا ترسناک است! اصلا هیچ برنامه ای برای دفاع آن هم در قسمت اعظم وقت بازی در کار نبود و با وجود یک دروازه بان بسیار ضعیف، نامطمئن و کند. واقعا شرایط خطرناکی بود و فکر می کنم شانس با اماراتی ها یار نبود که نتوانستند از فرصتهایشان استفاده کنند.

از طرف دیگر فکر می کنم علی دایی در این بازی از فریدون زندی به عنوان برگ برنده و یک مهره ناشناخته استفاده کرد؛ کسی که در لیگ قبرس بازی می کند و احتمالا برونو متسو خیلی روی او تمرکز نکرده بود. در حالی که خلیلی نقش مهاجم را داشت، زندی گل را به ثمر رساند و چند موقعیت آس دیگر را هم از دست داد. به هر حال به نظر می رسد، وظیفه خلیلی درگیر شدن با خط دفاع حریف و ایجاد فضا برای زندی بود که در این کار موفق شد.

روز پس از بازی رفت ایران-امارات، میهمان برنامه میزگردی با شما در تلویزیون صدای آمریکا به بدگویی شدید نسبت به علی دایی پرداخت و او را برای مربیگری تیم ملی نالایق دانست و حتی او را مهره رژیم قلمداد کرد. آخر همه عالم و آدم می دانند که اگر در فوتبال ایران یک نفر باشد که بدون روابط پشت پرده و تنها به همت و پشتکار مثال زدنی خود به جایی (که احتمالا برای بسیاری از اهالی فوتبال حسرت برانگیز و چه بسا رشک برانگیز است) رسیده، علی دایی ست. در تمام این سالها حتی یکبار کسی شنیده یا دیده که دایی حتی به کوچکترین شکلی خود را مقدس مآب یا حامی نظام اسلامی (!) جلوه داده باشد یا تملق کسی را گفته باشد؟ من که سراغ ندارم. اگر هم ببینیم که به همراه اعضای تیم ملی در آن زمان که بازیکن بود یا اکنون که مربی ست با سران حکومتی دیدار داشته، من این را به حساب سعه صدر او می گذارم که حاضر شده همه سرزنشها را تحمل کند اما برای هدفی که در نظر داشته میدان را خالی نکند و به فعالیت خود ادامه دهد. این همه درحالیست که همگنان شناخته شده او از بس در مصاحبه هایشان آیه و حدیث تلاوت کردند، کم مانده به جای نشستن پشت میز و میکروفن، در زمان مصاحبه تلویزیونی بروند بالای منبر.

مگر می توانی عضو تیم ملی باشی و درون کشور و تحت یک حکومت کثیف اینچنینی زندگی کنی و وقتی همه را به دیدار مثلا رهبر یا رئیس جمهور می برند، نروی؟

دایی هم می توانست مثل آن جناب ژورنالیست برود و در قلب آمریکا به بهترین شکلی زندگی کند و با تمسخر و تحقیر نسبت به تیم ملی کشورش حرفهای صدمن یک غاز بزند. من این ماندن و کوشیدن و کار کردن را تحسین می کنم.

جالب آنکه در مقابل چنان نسبت به تحسین و تمجید افشین قطبی همت گماشت که انگار از همه مکنونات قلبی و ذهنی او هم خبر دارد آن هم به خاطر اینکه شرایط فوتبال ایران را درک کرده و ایران را ترک کرده! چرا بینش یک به اصطلاح کارشناس یا ژورنالیست باید اینقدر سطحی باشد؟ مطمئنم حتی خود قطبی هم اینقدر سخیف فکر نمی کند. دست کم او با یک سال حضور و مبارزه در فوتبال ایران، همت عالی و حسن نیت خود را ثابت کرد.

شوربختانه شاهد آن هستیم که برخی از این قبیل کارشناسان خارج از کشور آنچنان با فضای فکری و اجتماعی درون کشور فاصله گرفته اند که حرفها و نظراتشان آدم را به خنده وامی دارد و به جای آنکه کمکی باشند خود دردی می شوند اضافه به همه دردهای موجود.

02 June, 2008

Winners at the 61st Cannes Film Festival

By The Associated Press
Article Launched: 05/25/2008 12:08:22 PM PDT
Awards given Sunday at the 61st Cannes Film Festival, selected by a nine-member jury headed by actor-director Sean Penn:
—Palme d'Or (Golden Palm): "The Class," Laurent Cantet (France).
—Grand Prize: "Gomorrah," Matteo Garrone (Italy).
—Jury Prize: "Il Divo," Paolo Sorrentino (Italy).
—Special 61st Anniversary Prizes: Catherine Deneuve (France) and Clint Eastwood (United States).
—Best Director: "Three Monkeys," Nuri Bilge Ceylan (Turkey).
—Best Actor: Benicio Del Toro, "Che" (United States).
—Best Actress: Sandra Corveloni, "Linha de Passe" (Brazil).
—Best Screenplay: "Lorna's Silence," Jean-Pierre and Luc Dardenne (Belgium).
—Golden Camera (first-time director): "Hunger," Steve McQueen (Britain).
—Best short film: "Megatron," Marian Crisan (Romania).


Search Engine Optimization and SEO Tools
Blog Directory & Search engine اعتراض به تخلفات آشکار در انتخابات
ثبت ایمیل برای دریافت آخرین اخبار مربوط به میرحسین موسوی: