True Love
True love
Ernest
Hemingway to Gil Pender, a young nostalgic writer who has returned from 2010 to
1920’s, in “Midnight in Paris”:
“I believe that love that is true and real creates
a respite from death. All cowardice comes from not loving or not loving well,
which is the same thing, and when the man who is brave and true looks death
squarely in the face, like some rhino hunters I know or Belmonte [Spanish
matador] who is truly brave, it is because they love with sufficient passion to
push that out of their minds, until the return that it does to all men, and
then you must make really good love again. Think about it.”
عشق واقعي
ارنست همينگوي خطاب به
گيل پندر، نويسنده نوستالژيك و جواني كه از سال 2010 به دهه 1920 بازگشته، در صحنهاي
از «نيمهشب در پاريس»:
به باور من عشق حقيقي و واقعي، مرگ را براي
مدتي از آدم دور ميكند. ترس، زاييده عشقبازي نكردن يا خوب عشقبازي نكردن است كه خود
عين عشقبازي نكردن است و آنگاه كه يك مرد نترس و واقعي، چشم در چشم، رو در روي مرگ
ميايستد، مثل آن شكارچيان كرگدني كه ميشناسم يا مثل بلمانته (گاوباز اسپانيايي) كه
براستي نترس است، همه به خاطر اين است كه آنان با چنان شوري عشقبازي ميكنند كه
مرگ را از ذهنشان بيرون ميراند... تا زماني كه همچون همه آدمها، مرگ بازگردد و
آنگاه بايد دوباره عشقبازي كرد، عشقي خوب و واقعي. در اين باره فكر كن.
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home