27 December, 2006

بیوگرافی حسین علیزاده

Hossein Alizadeh was born in Tehran, Iran, in 1951. After graduating from the Music Conservatory, he entered the School of Music of the University of Tehran in 1975 where he received his bachelor's degree in composition and performance. During the same period he studied with various masters of Traditional Persian music such as Houshang Zarif, Ali Akbar Shahnazi, NurAli Borumand, Mahmood Karimi, Abdollah Davâmi, Yousef Foroutan, and Saied Hormozi. From these masters he learned the Radif of Persian classical music. Upon completion of his studies, he was awarded a position with the National Orchestra. He became the conductor and soloist of the Iranian National Orchestra of Radio and Television of Iran and began a solo career through which he has performed both in Iran and abroad. He established the Aref Ensemble and worked with the Shayda Ensemble, both dedicated to the promotion and advancement of Persian classical music. Alizadeh's first professional experience in Europe was his participation in the orchestra of the famous Bejart Ballet Company in performance of Gulistan, a ballet by Maurice Bejart. In the early 1980's, he further expanded his formal education by studying composition and musicology at the Universityr of Berlin. Alizadeh has performed extensively throughout the United States, Europe, and Asia and has appeared on many radio and television programs, including Radio France, RIAS in Berlin, WDR in Cologne, the BBC, KCRW in Los Angeles, and KPFA in Berkeley. Many consider Alizadeh to be one of the most important figures in contemporary Persian music.

قضاوت درباره رفتارها و خصوصیات اجتماعی

شما فکر می‌کنید اغلب مردم، آدمهای بدی هستند یا اکثر آنها خوبند؟ اغلب آنها راستگو هستند یا دروغگو؟ درباره علم و جهل مردم چه فکر می‌کنید؟ حتماً شما هم تا به حال به کسانی برخورده‌اید که که می‌گویند "همه مردم احمق‌اند! مردم همه بدجنس‌اند! حتی یک آدم سالم پیدا نمیکنی!" و یا برعکس "ایرانی‌ها همه آدمهای مهربانی هستند! یا "همه مهمان‌نوازند!" حتی گاه خود ما هم در شرایط هیجانی مانند مواقع عصبانیت یا شادمانی ممکن است چنین عبارات فراگیری را ابراز کنیم. گاهی در قیاس یا وصف قوم به قوم یا شهر به شهر مردم نیز چنین بیانهایی (شوخی یا جدی) به کار می‌رود مثلاً اینکه همه اصفهانی‌ها فلان‌اند یا اینکه همه آمریکاییها بهمان‌اند.


شما درباره حوزه شمول یا فراگیری این به اصطلاح ریاضی "سورهای عمومی" چه فکر می‌کنید؟ بیگمان تصدیق می‌کنید که برای هرکدام از این گزاره‌ها بسرعت می‌توان مثالهای نقضی آورد و آن را ردّ کرد؛ اما سخن من بیشتر بر سر آن است که درباره کیفیت خلق و خو یا اوصاف یا قابلیتهای مردم یک جامعه چگونه می‌توان قضاوت کرد.


روش علمی در شناخت و تجزیه و تحلیل و پیش‌بینی پدیده‌ها و کمیتهای غیرقطعی یعنی آن دسته از کمیتها یا متغیرهایی که با قطعیت قابل اندازه‌گیری و محاسبه نیستند استفاده از علم آمار و احتمال است. در آمار و احتمال به چنین پدیده‌هایی یک توزیع احتمال نسبت داده می‌شود. یکی از این توزیعها که با پدیده‌های طبیعی همخوانی نزدیکی دارد توزیع نرمال یا زنگوله‌ایست که شکل تابع چگالی احتمال آن چنین است:






[مرجع شکل www.itl.nist.gov/div898/handbook]. به طور خلاصه اگر بگوییم پدیده یا متغیری توزیع نرمال دارد یعنی اینکه احتمال آنکه متغیر مورد نظر مقداری نزدیک به حد وسط یا میانگین (x = 0) داشته باشد بسیار زیاد است و هر چه از میانگین دورتر شویم (در جهت مثبت یا منفی) ، احتمال آن کمتر و کمتر می‌شود. به بیان دیگر اغلب مواقع مقدار آن متغیر نزدیک به میانگین است و بندرت ممکن است مقدار آن از میانگین بسیار بیشتر یا بسیار کمتر شود.


به نظر من صفات و تواناییهای خوب یا بد (نه عادتها یا رسمها) بین مردم هر جامعه از یک توزیع "نرمال" برخوردار است. اغلب پدیده‌ها یا کمیتهای طبیعی از نظر احتمالی با این توزیع آماری همخوانی بسیار نزدیکی دارند. بر این اساس، اگر به عنوان مثال بخواهیم درباره راستگویی یا دروغگویی در میان مردم قضاوت کنیم – با این فرض که می‌دانیم در اصل، گفتن دروغ همیشه و همه‌جا مذموم است- ، می‌توان گفت:


1. بخش کوچکی از مردم یک جامعه تا حد زیادی راستگو هستند یعنی می‌کوشند همیشه راست بگویند حتی اگر این راستگویی به زیان آنها تمام شود. این آدمها اگر در موقعیتی به هر دلیل دروغی بگویند پس آن بشدت دچار عذاب وجدان می‌شوند.


2. بخش کوچکی از مردم یک جامعه تا حد زیادی دروغگو هستند یعنی حاضرند برای تأمین منافع‌شان براحتی دروغ بگویند و پس از آن هم اصلاً دچار پشیمانی یا عذاب وجدان نمی‌شوند.


3. به جز دو بخش کوچک بالا، دیگر مردم نه آنقدرها راستگو هستند و نه آنقدرها دروغگو؛ یعنی دوست ندارند دروغ بگویند و در شرایط عادی که خیلی منافع آنها در خطر نیست، سعی می‌کنند دروغ نگویند اما در موقعیتی هم که احساس کنند گفتن دروغ نفع قابل توجهی دارد یا جلوی ضرری را می‌گیرد، دروغ هم می‌گویند و به اسم مصلحت و حساب و کتاب هم آن را توجیه می‌کنند و خیلی هم پشیمان یا معذب نمی‌شوند؛ تعداد این مواقع زیاد نیست.


به نظر من این طرز تجزیه وتحلیل و قضاوت را درباره سایر خصوصیات اجتماعی نیز می‌توان به کار برد. فکر می‌کنم چنین دیدگاهی باعث پیشگیری از قضاوتهای "خیلی خوش بینانه" یا "خیلی بدبینانه" می‌شود. مثلاً این را بسیار می‌شنویم که برای تحریک احساسات ملی می‌گویند "ایرانیها همه مردم باهوشی هستند"؛ البته بیگمان اگر بخواهیم میانگین ضریب هوشی ایرانیان را با میانگین ضریب هوشی مردم یک کشور دیگر مثل انگلستان مقایسه کنیم، شاید به این نتیجه برسیم که ایرانیها باهوشتر از انگلیسیها یا کم‌هوشتر از آنها هستند و این مبحث جداگانه‌ایست. اما وقتی فقط درباره مردم ایران بحث می‌کنیم، بی‌تردید دیگر نمی‌توان گفت که "همه ایرانیها باهوشند". به مصداق توزیع نرمال، بخش کوچکی از مردم خیلی باهوش، بخش کوچکی خیلی کم‌هوش و اکثر مردم از هوشی متوسط برخوردار هستند و این چیزیست که بروشنی با مشاهده تعداد نوابغ، کم‌توانان ذهنی و افراد معمولی که در اطراف شما هستند، قابل تشخیص است.

17 December, 2006

حسین علیزاده نامزد دریافت جایزه گرمی 2007

آلبوم چشم انداز بی انتها Endless Vision اثر مشترک حسین علیزاده و جیوان گاسپاریان نامزد دریافت جایزه گرمی 2007 در رشته موشیقی سنتی شد. این آلبوم انتشار بین المللی پیدا کرده است. به آدرس زیر مراجعه کنید:

http://www.worldvillagemusic.com/anglais/album.php?album_id=64


به نظر من حسین علیزاده یکی از خوش قریحه ترین و پراستعدادترین و تحسین برانگیزترین موسیقیدانان امروز ایران است.

13 December, 2006

محمد یونس

دیروز "دکتر محمد یونس" اقتصاددان بنگلادشی جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. او نمونه یک جهان سومی است که به نظر من باید به عنوان یک الگو برای دانش‌اموختگان و همه کسانی که در کشورهای توسعه‌نیافته زندگی می‌کنند و به نوعی در زندگی خود به موفقیت نسبی دست پیدا می‌کنند قرار گیرد. محمد یونس که توانسته حدود سه دهه قبل در امریکا دکترای اقتصاد بگیرد پس از بازگشت به میهن خود شروع به تدریس اقتصاد کرد اما پس از چندی با خود اندیشید که این همه تئوری بافی را چه سود وقتی مردم او در کوچه و خیابان از فرط گرسنگی جان می‌دهند. پس به گسترش و پیاده‌سازی ایده "اعتبارات مالی خرد" (Micro-credits) همت گمارد و با تأسیس بانکهای کوچک روستایی و پرداخت وامهای کوچک به فقیران و بویژه زنان نه تنها زمینه تلاش آنها را در جهت بهتر کردن زندگی خود فراهم آورد بلکه موجد پویایی و رشد فرهنگی در جامعه نیز شد. او در این راه با مشکلات مأیوس‌کننده‌ای از جمله تابوهای جوامع سنتی و مذهبی همچون مخالفت مردان با کار کردن همسر نیز مبارزه کرده است. و اکنون پس از سی سال تلاش، همت عالی او مد نظر قرار گرفته است.

به نظر من او نمونه یک دانشمند عمل‌گراست که ثمر دانش او به مردمش رسیده است. "عالم بی عمل به چه ماند؛ به زنبور بی عسل" [سعدی].

البته فکر می‌کنم حداقل شانسی که "محمد یونس" آورده این بوده که دولت و قوانین دولتی (آن هم سی سال پیش) مانع کار او نشده که این خود در کشوری مثل بنگلادش قابل توجه است. بعید می‌دانم در ایران چنین فرصتی به کسی چون او داده می‌شد.

در کشورهای توسعه‌نیافته که دولتها تنها نام دولت را حمل می‌کنند و تنها کاری که نمی‌کنند دولت‌داریست، بدبختانه چنان دیدگاهی نیز در میان دانشوران و دانش‌آموختگان شایع نیست و بیشتر آنها وقتی به جایی می‌رسند یا به فکر بالاتر رفتن هستند و یا تثبیت جایگاه خود. آن رؤیاهای زیبای اصلاح‌طلبانه پس از دانش‌آموختگی کم‌کم در آنها رنگ می‌بازد.

تنها فکر کردن و آرزو داشتن کافی نیست. فکر زمانی ارزش می یابد که اثر آن در عمل دیده شود.

به نظر من "کمی آباد" کردن یک جای خراب ارزشمندتر از آبادتر کردن یک جای آباد است.

شور

میراث


Search Engine Optimization and SEO Tools
Blog Directory & Search engine اعتراض به تخلفات آشکار در انتخابات
ثبت ایمیل برای دریافت آخرین اخبار مربوط به میرحسین موسوی: