محمد یونس
دیروز "دکتر محمد یونس" اقتصاددان بنگلادشی جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. او نمونه یک جهان سومی است که به نظر من باید به عنوان یک الگو برای دانشاموختگان و همه کسانی که در کشورهای توسعهنیافته زندگی میکنند و به نوعی در زندگی خود به موفقیت نسبی دست پیدا میکنند قرار گیرد. محمد یونس که توانسته حدود سه دهه قبل در امریکا دکترای اقتصاد بگیرد پس از بازگشت به میهن خود شروع به تدریس اقتصاد کرد اما پس از چندی با خود اندیشید که این همه تئوری بافی را چه سود وقتی مردم او در کوچه و خیابان از فرط گرسنگی جان میدهند. پس به گسترش و پیادهسازی ایده "اعتبارات مالی خرد" (Micro-credits) همت گمارد و با تأسیس بانکهای کوچک روستایی و پرداخت وامهای کوچک به فقیران و بویژه زنان نه تنها زمینه تلاش آنها را در جهت بهتر کردن زندگی خود فراهم آورد بلکه موجد پویایی و رشد فرهنگی در جامعه نیز شد. او در این راه با مشکلات مأیوسکنندهای از جمله تابوهای جوامع سنتی و مذهبی همچون مخالفت مردان با کار کردن همسر نیز مبارزه کرده است. و اکنون پس از سی سال تلاش، همت عالی او مد نظر قرار گرفته است.
به نظر من او نمونه یک دانشمند عملگراست که ثمر دانش او به مردمش رسیده است. "عالم بی عمل به چه ماند؛ به زنبور بی عسل" [سعدی].
البته فکر میکنم حداقل شانسی که "محمد یونس" آورده این بوده که دولت و قوانین دولتی (آن هم سی سال پیش) مانع کار او نشده که این خود در کشوری مثل بنگلادش قابل توجه است. بعید میدانم در ایران چنین فرصتی به کسی چون او داده میشد.
در کشورهای توسعهنیافته که دولتها تنها نام دولت را حمل میکنند و تنها کاری که نمیکنند دولتداریست، بدبختانه چنان دیدگاهی نیز در میان دانشوران و دانشآموختگان شایع نیست و بیشتر آنها وقتی به جایی میرسند یا به فکر بالاتر رفتن هستند و یا تثبیت جایگاه خود. آن رؤیاهای زیبای اصلاحطلبانه پس از دانشآموختگی کمکم در آنها رنگ میبازد.
تنها فکر کردن و آرزو داشتن کافی نیست. فکر زمانی ارزش می یابد که اثر آن در عمل دیده شود.
به نظر من "کمی آباد" کردن یک جای خراب ارزشمندتر از آبادتر کردن یک جای آباد است.
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home