بازی برگشت ایران و امارات
ایران-امارات. شنبه. 18/3/87. ساعت 8.5 شب. 1-0
باید اذعان کنم سالهاست نسبت به برد یا باخت تیم ملی فوتبال احساس شادی یا اندوه نداشته ام اگرچه اغلب بازیهای آن را هم تماشا کرده ام. شاید آخرین دفعه برگردد به پیروزی در برابر استرالیا و صعود به جام جهانی 98 فرانسه. فضای مسموم و مشمئز کننده سیاسی و اجتماعی کشور به طور عمومی و فساد جاری در ساختار فوتبال ایران بویژه در تیم ملی دلیل بروز این نوع نگاه شده و گمان می کنم شمار کسانی که مثل من فکر یا احساس کنند در جامعه کم نیستند.
اما نگاهم نسبت به این تیم ملی قدری تفاوت کرده؛ شاید به خاطر اینکه احساس می کنم تأثیر چندانی از آن فضای فاسد فوتبال کشور نپذیرفته یا شاید چون علی دایی در رأس آن است نه لمپن تملق گویی مثل قلعه نوعی و یا شاید به این دلیل که فکر می کنم دولت و نظام حاکم، خواهان پیروزی تیم فعلی نیست. باید اذعان کرد که شخصیت علی دایی با همه خصوصیات و اتمسفر پیرامونش، قابل انکار نیست. فکر می کنم حتی کسانی که در این سالها پیوسته یا مقطعی مذمت او را گفته اند هم به این موضوع معترف باشند.
به هر حال برخلاف تیمهای ملی سالهای اخیر دلم می خواهد علی دایی و این تیم ملی موفق شود. به همین خاطر بازی برگشت ایران-امارات را با نگرانی تماشا کردم. شرایط و فضای رقابتی در فوتبال آسیا دگرگون شده و تکیه بر آن حرفهای تکراری که دم از برتری فوتبال ایران نسبت به بسیاری از کشورهای آسیایی می زند به منزله آن است که سرمان را زیر برف فرو کرده باشیم. اکنون دیگر امارات تیمی ست که پیروزی ما در مقابل آن به اما و اگرها بستگی پیدا می کند. بگونه ای که تیم در مقابل آن خطر نمی کند و بلافاصله پس از زدن گل در نیمه نخست، استراتژی دفاعی در دستور کار قرار می گیرد و از آن پس باید قلبت را در دست بگیری تا سوت پایان را بشنوی چون هر لحظه ممکن است فرو بریزد! بخصوص وقتی ببینی تاکتیک دفاعی تیم، زدن به زیر توپ و دفع کردن آن با تمام توان است در هرنقطه زمین و در هر لحظه که توپ به پای بازیکن خودی رسید. واقعا ترسناک است! اصلا هیچ برنامه ای برای دفاع آن هم در قسمت اعظم وقت بازی در کار نبود و با وجود یک دروازه بان بسیار ضعیف، نامطمئن و کند. واقعا شرایط خطرناکی بود و فکر می کنم شانس با اماراتی ها یار نبود که نتوانستند از فرصتهایشان استفاده کنند.
از طرف دیگر فکر می کنم علی دایی در این بازی از فریدون زندی به عنوان برگ برنده و یک مهره ناشناخته استفاده کرد؛ کسی که در لیگ قبرس بازی می کند و احتمالا برونو متسو خیلی روی او تمرکز نکرده بود. در حالی که خلیلی نقش مهاجم را داشت، زندی گل را به ثمر رساند و چند موقعیت آس دیگر را هم از دست داد. به هر حال به نظر می رسد، وظیفه خلیلی درگیر شدن با خط دفاع حریف و ایجاد فضا برای زندی بود که در این کار موفق شد.
روز پس از بازی رفت ایران-امارات، میهمان برنامه میزگردی با شما در تلویزیون صدای آمریکا به بدگویی شدید نسبت به علی دایی پرداخت و او را برای مربیگری تیم ملی نالایق دانست و حتی او را مهره رژیم قلمداد کرد. آخر همه عالم و آدم می دانند که اگر در فوتبال ایران یک نفر باشد که بدون روابط پشت پرده و تنها به همت و پشتکار مثال زدنی خود به جایی (که احتمالا برای بسیاری از اهالی فوتبال حسرت برانگیز و چه بسا رشک برانگیز است) رسیده، علی دایی ست. در تمام این سالها حتی یکبار کسی شنیده یا دیده که دایی حتی به کوچکترین شکلی خود را مقدس مآب یا حامی نظام اسلامی (!) جلوه داده باشد یا تملق کسی را گفته باشد؟ من که سراغ ندارم. اگر هم ببینیم که به همراه اعضای تیم ملی در آن زمان که بازیکن بود یا اکنون که مربی ست با سران حکومتی دیدار داشته، من این را به حساب سعه صدر او می گذارم که حاضر شده همه سرزنشها را تحمل کند اما برای هدفی که در نظر داشته میدان را خالی نکند و به فعالیت خود ادامه دهد. این همه درحالیست که همگنان شناخته شده او از بس در مصاحبه هایشان آیه و حدیث تلاوت کردند، کم مانده به جای نشستن پشت میز و میکروفن، در زمان مصاحبه تلویزیونی بروند بالای منبر.
مگر می توانی عضو تیم ملی باشی و درون کشور و تحت یک حکومت کثیف اینچنینی زندگی کنی و وقتی همه را به دیدار مثلا رهبر یا رئیس جمهور می برند، نروی؟
دایی هم می توانست مثل آن جناب ژورنالیست برود و در قلب آمریکا به بهترین شکلی زندگی کند و با تمسخر و تحقیر نسبت به تیم ملی کشورش حرفهای صدمن یک غاز بزند. من این ماندن و کوشیدن و کار کردن را تحسین می کنم.
جالب آنکه در مقابل چنان نسبت به تحسین و تمجید افشین قطبی همت گماشت که انگار از همه مکنونات قلبی و ذهنی او هم خبر دارد آن هم به خاطر اینکه شرایط فوتبال ایران را درک کرده و ایران را ترک کرده! چرا بینش یک به اصطلاح کارشناس یا ژورنالیست باید اینقدر سطحی باشد؟ مطمئنم حتی خود قطبی هم اینقدر سخیف فکر نمی کند. دست کم او با یک سال حضور و مبارزه در فوتبال ایران، همت عالی و حسن نیت خود را ثابت کرد.
شوربختانه شاهد آن هستیم که برخی از این قبیل کارشناسان خارج از کشور آنچنان با فضای فکری و اجتماعی درون کشور فاصله گرفته اند که حرفها و نظراتشان آدم را به خنده وامی دارد و به جای آنکه کمکی باشند خود دردی می شوند اضافه به همه دردهای موجود.
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home