خرید عید
شب 29 اسفند رفته بودم برای خرید یک کالای تقریبا لوکس و نسبتا گران که البته سالهاست برای خریدن آن صغری و کبری و استخاره می کنم. سالهاست که دیگر خرید عید و سال نو صفایی و شوری ندارد. نمی دانم، اما در خاطرات دوران کودکی ام که با جنگ نامقدس هشت ساله مقارن بود، خوب به یاد می آورم که حتی در میان آن فضای رعب آور، رسیدن عید نوروز شوقی را در ما برمی انگیخت که حالا هم از به خاطر آوردنش، چشمهایم خیس می شود. در همان اقتصاد کوپنی و با کارگری پدر (یا به قول خودش گذران زندگی با ضرب کلنگ)، در خانوار پرتعداد ما، پدر و مادرم استطاعت آن را داشتند که در شب عید برای هرکدام از بچه ها یکی دوتکه رخت و لباس بخرند و اسباب دلخوشی آنها را فراهم کنند. حداقلش این بود که اگر در طول یک سال قرار بود لباسی برای بچه ها بخرند، می گذاشتندبرای قبل از عید تا به این ترتیب هوس نوپوشی شب عید را هم در کودکان پاسخ بگویند.
بگذریم. در یک مغازه لباس فروشی سرگرم گفتگو با فروشنده برای انتخاب هدیه ای بودم که خانمی به همراه دختر نوجوانش وارد شد. اول دخترک. دست گذاشت روی لباسی و مادر قیمت را از فروشنده پرسید. فروشنده هم طبق عادت برای جلب نظر مشتری از پشت دخل بیرون آمد و رفت سمت آنها. لباس را درآورد و نشان مادر داد و شروع کرد به تعریف کردن از آن. مادر در جواب تشکر کرد و رویش را برگرداند و قصد خروج از مغازه را کرد. فروشنده باز هم سر راه او را گرفت و سعی کرد با تخفیف او را راضی کند. مادر در حالی که پشت به دختر بچه داشت می کوشید با ایما و اشاره به فروشنده حالی کند که به هر حال توان خرید آن را ندارد و تنها برای دلخوش کردن دخترک وارد شده و قیمت را پرسیده.
چه کسی می داند در دل آن مادر و مادرانی مثل او چه می گذرد؟ چه کسی سرمای آن عرق روی پیشانی پدر و مادر ناتوان از برآوردن خواسته های کوچک و ابتدایی بچه هایشان را حس می کند؟
در این اوضاع نابسامان اقتصاد کشور، وقتی خرید اعم از نوروزی و غیرنوروزی حتی برای یکی مثل من که دست کم کاری و درآمد نسبتا خوبی دارد، محدود به مایحتاج خیلی ضروری و بندرت و البته با دست لرزان، کالای غیرضروری شده است، حساب کار اقشار کم درآمد یا حتی بیکار یا آنهایی که شغل فصلی دارند بخوبی روشن است. اگر تا پیش از این نشنیده بودیم، امسال تا دلتان بخواهد اخبار ورشکستگی یا تعطیلی کارخانجات کوچک و بزرگ همراه با اعتصابات کارگری و عدم پرداخت حقوق کارگران را هم شنیدیم. گل بود، به سبزه نیز آراسته شد! خدا می داند آنها در این عید مبارک(!) چه کشیده اند. البته واضح است که سوءمدیریت دولتمردان اسلامی برای بسیاری زیان آور که نبوده، هیچ، منفعت فراوان هم داشته است: جماعت تاجر و دلال و کاسب و مجیزگوی و بالاخره همه آنهایی آنقدر دزد و چاپلوس و ریاکار بوده اند که در دایره خودیها یا نیروهای ذخیره نظام عضو باشند یا به آن راه یابند و تعدادشان البته کم هم نیست.
جالبی کار آنجاست که گاه مردمی را می بینم (از جمله چندی از همکاران به اصطلاح تحصیل کرده خودم) که میدان دیدشان از نوک دماغشان جلوتر نمی رود اما چنان از فتوحات نظام تعریف می کنند و از آن دفاع می کنند انگار بر قله قاف نشسته اند.