iraj-nameh
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسـودگی ما عــدم ماست
14 April, 2013
14 August, 2012
انور سادات
براي نخستين بار بود كه
سخنان انور سادات، رئيس جمهور اسبق مصر در مستند از تهران تا قاهره در كانال من و
تو پخش شد و ديدم. حرفهايش درباره شاه و نحوه رفتارش با شاه سابق ما در زماني كه
از خانه رانده و از همه جا مانده بود؛ قدرشناسي او و عزم جدي او در پشتيباني و
پذيرايي از «دوستي» رنج ديده كه در لحظات سخت در كنار او ايستاده بود، تحسين
برانگيز بود. گفتار و منش مردانه او، محمد مرسي را در قياس با او به دلقك سيرك شبيه
مي كند.
براي سالها تنها شناخت
ما از انور سادات خلاصه شده بود در يك جمله كتاب تاريخ دبيرستان كه از «ترور
انقلابي» سادات توسط «خالد اسلامبولي» مي گفت و بعدها فهميديم نام يك خيابان مهم
پايتخت را به نام او كرده اند.
12 August, 2012
London 2012 Olympic Games, is it fair play?
Olympics is
intended to be where nations compete in a constructive way on a fair play basis
to strengthen friendship and ties between them.
Point 1: I
believe not all sports are widespread enough to be included in Olympic Games.
Take BMX cycling as an example. It seems few countries have got the fields and
equipment. This is while many sports well-spread worldwide have got no entry to
the Games including martial arts such as Karate and Woosho, Lawn Hockey, Rugby
or even Chess. In addition there are fields in the Olympic Games which are
mostly based on artistic capabilities rather than physical education. Olympics
don’t seem to be an appropriate scene for such competitions. Isn’t a festival
better suited for arts?
Point 2:
Weightlifting as a traditional symbol of rivalry is a popular measure of power
which I think could stimulate sense of competing. This very popular sport, at
least when it comes to nations and spectators, has got medals only for total of
Snatch and Clean & Jerk weights while in world championships medals are
distributed for both divisions plus the total. Actually the number of medals
has been reduced to one third.
On the other
hand is swimming. A great deal of medals is distributed there for many almost similar
categories: 100 metres, 200 metres, 400 metres, 800 metres and so on including
freestyle, butterfly, breaststroke, back crawl, relays, etc. Just imagine how
many medals there for basically the same thing. An athlete could and is allowed
to compete in many categories with relying basically on the same capability and
skill. Now a country sends a team of a few athletes who are really good and
deserve to win, however is it fair that the same few athletes compete in a variety
of categories and the country gets lots of medals? To have a sense of the issue
just compare medals won by Usain Bolt and Michael Phelps in Beijing 2008.
Phelps got 8 gold medals while Bolt had the chance just to participate in two
individual and one team relay division. Is this fair? Which one is more
exceptional: Phelps or Bolt? This is while athletics is among the most
widespread and the cheapest sports worldwide and could be practiced to some
extent even by the poorest nations.
Point 3:
Number of athletes from each nation is limited in some fields. Take Taekwondo
for instance. Only two participants could come from every country. It is
interesting to know that Taekwondo was added in the Olympics just a couple of
rounds of the Games ago. It seems better strengthen such competitions by
letting the number of athletes to increase.
Point 4:
The problem of nationality or citizenship still persists, maybe in favour of a
few countries. We are seeing that athletes change citizenship just to
participate in the games and to win a position in their names, no matter what
country it is for. Is this fair in a tournament where nations are intended to
compete? I think this is against the original true soul of the Games. Take
wrestling for example. It is seen that originally Russian wrestlers are on the
list for many countries such as Azerbaijan, Uzbekistan, Kazakhstan, even the US
and Canada. Arthur Taymazov didn’t have the chance to be in the Russian team,
so moved to compete for Uzbekistan. Pliev moved from Russia first to the US,
then to Canada just a few years ago. The problem was not as common before. We
have got used to see Qataris to essentially employ athletes from various
nations to compete for them. The Azeri wrestling team is almost all comprised
of foreigners, mostly Russians and even one Iranian.
I think
this is not fair play. It is not fair between nations. Athletes can change
clubs in a blink of an eye for sake of money but it is not fair when it comes
to nations. I think this needs to be regulated. Of course rights for emigration
and immigration should be respected for. But there should be some regulations
in place to give some meaning to the competitions between nations. I mean one
who represents a nation in such Games should have some sort of humane
connection to the nation rather than money. This for instance could be done by
defining some measures to prove where an athlete has got his/her capabilities
and skills.
For the
sake of reality and generally speaking I pointed out some issues here that I
see as unfair and I expect them to be handled by the people involved, if we are
to realize the ideal dream of “one world, one nation” one day.
01 August, 2012
True Love
True love
Ernest
Hemingway to Gil Pender, a young nostalgic writer who has returned from 2010 to
1920’s, in “Midnight in Paris”:
“I believe that love that is true and real creates
a respite from death. All cowardice comes from not loving or not loving well,
which is the same thing, and when the man who is brave and true looks death
squarely in the face, like some rhino hunters I know or Belmonte [Spanish
matador] who is truly brave, it is because they love with sufficient passion to
push that out of their minds, until the return that it does to all men, and
then you must make really good love again. Think about it.”
عشق واقعي
ارنست همينگوي خطاب به
گيل پندر، نويسنده نوستالژيك و جواني كه از سال 2010 به دهه 1920 بازگشته، در صحنهاي
از «نيمهشب در پاريس»:
به باور من عشق حقيقي و واقعي، مرگ را براي
مدتي از آدم دور ميكند. ترس، زاييده عشقبازي نكردن يا خوب عشقبازي نكردن است كه خود
عين عشقبازي نكردن است و آنگاه كه يك مرد نترس و واقعي، چشم در چشم، رو در روي مرگ
ميايستد، مثل آن شكارچيان كرگدني كه ميشناسم يا مثل بلمانته (گاوباز اسپانيايي) كه
براستي نترس است، همه به خاطر اين است كه آنان با چنان شوري عشقبازي ميكنند كه
مرگ را از ذهنشان بيرون ميراند... تا زماني كه همچون همه آدمها، مرگ بازگردد و
آنگاه بايد دوباره عشقبازي كرد، عشقي خوب و واقعي. در اين باره فكر كن.
14 June, 2012
اصل پارتو و صنعت نفت ايران
اصل
پارِتّو مي گويد، 80 درصد منافع شما از 20 درصد تلاشتان حاصل مي شود. در صنعت نفت
ايران، مناطق نفتخيز جنوب حدود 80 درصد نفت و به عبارتي درآمد مملكت را توليد مي
كند و مابقي شونصد شركت فرعي ديگر تابعه وزارت نفت، همان 20 درصد باقيمانده را. حالا
فكر مي كنيد چقدر از هزينه ها براي اين دو سهم 80 و 20 درصدي صرف مي شود. تخمين من
اين است: 20 درصد براي آن 80 درصد و 80 درصد براي آن 20 درصد. كيف كنيد از اين
مديريت درخشان! زمينه نارضايتي بسيار زياد
است.
عروس
پسرك
دوچرخه سوار به سرعت از كنار دخترك دانش آموز رد مي شد و مي پرسيد: «عروس مادر من
مي شي؟» دخترك هرگز به اين سؤال پاسخ نمي داد. سكوت علامت رضا بود. اين را هر دو
مي دانستند.
پسرك
در هفده سالگي به جبهه رفت و در چهل و دوسالگي دخترك بازگشت و در قبرستان شهر كوچك
آرام گرفت.
فرداي
روز تشييع استخوان هاي پسرك، زن سر مزار او رفت. همان پسرك شوخ و شنگ هفده ساله در
قاب عكس به او لبخند مي زد. دختركي شش ساله ظرف خرما را جلوش گرفت و گفت: «چقدر
پسرتون خوشگل بوده!»
داستان
كوتاه «عروس» از مجموعه داستان «پسري كه مرا دوست داشت» نوشته بلقيس سليماني
27 April, 2012
بهاي بيمه شخص ثالث خودرو
پس از آنكه در اواخر پاييز سال گذشته نرخ
بيمه هاي شخص ثالث خودرو به بهانه افزايش نرخ ديه از 45 به 60 ميليون تومان در
ماههاي غيرحرام و 90 ميليون تومان در ماههاي حرام، افزايش پيدا كرد، به فاصله سه
ماه و در آغاز سال نو شاهد افزايش دوباره نرخ ديه تا سقف 126 ميليون تومان در
ماههاي حرام و به تناسب، افزايش قيمت بيمه هاي شخص ثالث شديم.
قيمت اين بيمه اجباري در حال حاضر براي
يك دستگاه پرايد حدود 500 هزار تومان و براي يك دستگاه پژو 206 حدود 600 هزار
تومان تعيين شده است.
اگر پاورچين پاورچين از كنار بحث جهش مكرر
نرخ ديه كه نقش گرانسنگ شتر را در زندگي به ما يادآور مي شود بگذريم بايد پرسيد
چرا اين قيمت و آيا اين قيمتها منصفانه است يا نه. البته در اين مملكت جايي براي
آنكه بتوان سؤالي پرسيد و جوابي گرفت بافي نمانده، تنها بايد تمكين و سكوت كرد تا
از شاخ گربه در امان ماند. پس دست كم پيش خودمان يك حساب و كتاب سرانگشتي مي كنيم
ببينيم اين قيمت منصفانه هست يا نه؛ فقط براي اطلاع و متعاقبا تمكين و سكوت.
براساس آخرين آمار منتشرشده تعداد
خودروهاي كشور از مرز 14 ميليون دستگاه گذشته است (ببينيد: http://pangan12.blogfa.com/post-766.aspx ). اگر بهاي بيمه شخص
ثالث را براي هر خودرو 500 هزار تومان بگيريم، جمع كل مبلغ پرداخت شده به شركتهاي
بيمه مي شود 7000 ميليارد تومان.
از سوي ديگر اگر آمار تلفات (مرگ و مير)
رانندگي كشور را در هر سال حدود 20 هزار تن بگيريم (براي نمونه ببينيد: http://tazehnews.mihanblog.com/post/1171 ) و فرض كنيم تمام اين
تلفات مربوط به اشخاص ثالث باشد (كه قطعا اينطور نيست)، با احتساب اينكه دوسوم اين
تلفات در ماههاي غيرحرام (ديه 84 ميليون) و يك سوم در ماههاي حرام (ديه 126 ميليون)
رخ دهد، جمع هزينه پرداختي توسط شركتهاي بيمه مي شود: 1960 ميليارد تومان.
اكنون اگر 20% بابت هزينه مجروحان حوادث،
30% بابت هزينه هاي بالاسري، 30% بابت سود خالص و 30% هم همين طوري اضافه كنيم، با
افزايش 164 درصدي، تازه مي رسيم به مبلغ 5167 ميليارد تومان.
لطفا پيدا كنيد حداقل مبلغ 1832 ميليارد
تومان باقيمانده را.
حالا به ترتيب عكس عمل مي كنيم. اگر
بپذيريم كل هزينه هاي بيمه شخص ثالث با احتساب همه چيز، 5167 ميليارد تومان باشد،
به ازاي 14 ميليون خودرو، سهم هركدام مي شود حدود 370 هزار تومان.
توجه كنيد كه در محاسبه سرانگشتي فوق، از
سود ساليانه سرمايه هنگفتي كه نزد شركتهاي بيمه گذاشته شده و با تمديد بيمه
ساليانه، مدام افزايش پيدا مي كند چشم پوشي كرده ايم. سود سالانه 7000 ميليارد
تومان با نرخ بهره 20% مي شود 1400 ميليارد تومان!
اگر در اين تحليل سرانگشتي، به بيراهه
رفته ام لطفا هركس به اين جور محاسبات مالي وارد است خطاي مرا تصحيح كند.
13 December, 2011
عملكرد سازماني خوب و بد
هنگامي كه درباره كيفيت عملكرد دانشگاههاي كشور بحث شود، معروف است كه ميگويند فرق دانشگاههاي تهران با دانشگاههاي شهرستان در اين است كه دانشگاههاي تهران، ديپلمههاي خوب را ميگيرند و دانشآموختگاني متوسط را تحويل ميدهند. در مقابل دانشگاههاي خوب شهرستان مثل شيراز و اصفهان و تبريز و مشهد و كرمان، ديپلمههاي متوسط را ميگيرند و دانشآموختگاني خوب و با كارآيي بالا را تحويل ميدهند. اين حقيقت را به عينه تجربه و لمس كردهام.
به گمان من همين مضمون را بنوعي ميتوان به ارزيابي مديريت سازمانها نيز تعميم داد. عملكرد سازماني خوب است كه افراد متوسط را به كار بگمارد و كار نسبتا خوب تحويل دهد. موفقيت سازماني در آن نيست كه افراد خوب را به استخدام درآورد و كار ضعيف تحويل داد. بلكه يك سازمان خوب قادر است با پيادهسازي يك چارچوب و نظام سالم و مناسب، انگيزه افراد را تقويت كند و تواناييهاي نهفته آنها را بيدار كند. هم اعضايش را رشد دهد و هم خود رشد كند و ببالد.