آدميزاد
چه ساده يادمان مي رود كه ما هم آدميزاد هستيم.
بسادگي يادمان مي رود كه تنها به همين يك دليل ساده، آنقدر دست و پا بسته ايم و دچار چنان محدوديتهايي هستيم كه نبايد انتظارات بلندپروازانه از خود و ديگران داشته باشيم. وقتی به آدمیزاد بودن خود و اطرافیانمان فکر کنیم، راحت تر می شود خطاها و گناهان یکدیگر را درک کرد. در عين حال تنها به همين دليل ساده واجد خصوصيتهايي هستيم كه هيچ موجود ديگري ندارد اما بهره اي از آنها نمي گيريم. انسانیم و چه کارهایی که نمی توانیم تجربه کنیم.
شايد زندگي انسان بدوي يك امتياز نسبت به زندگي انسان مدرن داشته باشد و آن اينكه انسان بدوي، براستي زندگي را لحظه به لحظه لمس مي كرد. دم به دم به دنبال غريزه؛ بي ترديد اين سطحي ترين شكل زندگي ست اما كيست كه بداند كداميك به اصيل ترين شكل زندگي نزديك تر است: زندگي بدوي يا زندگي مدرن البته به آن شكل روزمره اي كه ما مي گذرانيم.
اما انسان مدرن بيش از آنكه زندگي كند، به بايد و نبايدها فكر مي كند و درگیر هست و نيستها می شود. بيش از آنكه با وجود خود زندگي را تجربه كند، زندگيهاي ديگر را تماشا مي كند. ساعتها پاي تلويزيون مي نشيند تا زندگي كردن ديگران را نظاره كند و شايد پيش خود فكر كند كه دارد زندگي مي كند. وارد دنياي مجازي فيلمها و بازيهاي كامپيوتري و كتابها مي شود و چه بسا از دنياي واقعي غافل شود.
اما زماني كه افكار پريشان ناشي از دردي و رنجي و گرهي، گريبان تو را را گرفته، دستت به هيچ كاري نمي رود و راهي نمي يابي كه در فراموش كردن درد ياري ات كند و به دنبال دستاويزي ميگردي كه لحظهاي آرام شوي، چه مرحمي بهتر از سر كشيدن و خود را غرق كردن در دنياي مجازي يك كتاب يا فيلم خوب.
باید بسیار کتاب خواند، فیلم تماشا کرد و تجربه های دیگران را به هر شکل دید و شنید اما این خواندن و دیدن و شنیدن نباید با اصل زندگی اشتباه شود. این تجربه ها باید به ما کمک کند تا بهتر زندگی کنیم. دیگران نمی توانند به جای ما زندگی کنند. این خود ما هستیم که باید زندگی کنیم. زندگی فرصتی ست که در اختیارمان قرار داده شده و نباید آن را از دست بدهیم. اینجا خبر از مسابقه نیست. زندگی هر یک از ما منحصربفرد و تنها و تنها مخصوص ماست، نه هیچکس دیگر. هرچه در این مسیر پیش آید چه موفقیت و چه شکست، از آن خود ماست.
مشاوری می گفت اینقدر نگو: باید اینطور… و نباید آنطور…. بلکه بگو: بهتر است اینطور… خوب نیست آنطور… و… یعنی اینکه نگاه جزمی و خط کشی شده نداشته باش. این حرف درستی ست و آن را قبول دارم و این نوشته شاید بنوعی به همان مضمون بازگردد. اما وقت نوشتن اینقدر راحت نیست که جمله ها را آنگونه مرتب کرد. به هر حال منظور من از باید ونبایدهایی که در این نوشته خواندید هرگز آن نیست که بخواهم خط مشی برای کسی ترسیم کنم. زندگی هر کس تمام و کمال مال خود اوست.
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home