حديث آرزومندي
سحر با باد مي گفتم حديث آرزومندي.... خطاب آمد كه واثق شو به الطاف خداوندي
دعاي صبح و آه شب كليد گنج مقصود است.... بدين راه و روش مي رو كه با دلدار پيوندي
قلم را آن زبان نبود كه سر عشق گويد باز ....وراي حد تقدير است شرح آرزومندي
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسـودگی ما عــدم ماست
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home