باغ عشق
The
http://www.salon.com
The
I went to the
And saw what I never had seen;
A Chapel was built in the midst,
Where I used to play on the green.
And the gates of this Chapel were shut,
And 'Thou shalt not' writ over the door;
So I turned to the
That so many sweet flowers bore.
And I saw it was filled with graves,
And tombstones where flowers should be;
And priests in black gowns were walking their rounds,
And binding with briars my joys and desires.
باغ عشق – ویلیم بلیک
به باغ عشق رفتم،
و چشمانم به منظره ای غریب افتاد؛
دیری در میانه باغ بنا شده بود،
آنجا که روی سبزه ها جست و خیز می کردم.
درهای دیر را بسته بودند،
و روی در حک شده بود "تو نه!"؛
پس رو بسوی باغ عشق نهادم،
آنجا که رستنگاه هزاران سنبل زیبا بود.
و دیدم که سراسر گورستان شده است،
و سنگ گورها به جای گلها نشسته اند؛
و راهبان سیاه پوش به گرد آنها می گشتند،
و مایه های سرور و آرزوی مرا در حصار بوته های خار اسیر می کردند.
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home