میهن دوستی آری یا نه
این نوشته در مقابل نوشته ای تحت عنوان سم مهلک ناسیونالیسم در وبلاگ diasporan.blogspot.com آورده شده است.
انگار شما از آن انترناسیونالیستهایی هستید که خود را به همه جا متعلق می دانند و در عین حال به هیچ جایی تعلق ندارند. میهن دوستی برای ما سهم مهلک است؟ بله، آن گونه میهن دوستی که بدنبال تبلیغ برتری جویی پوچ و ابلهانه نسبت به سایر ملل باشد البته مسخره و تنها مانعی در برابر واقع بینی و تلاش برای پیشرفت است؛ مثل غرور کاذب است.
اما در شرایط رخوت و سستی و بدبختی چه چیز می تواند یک ملت را سرپا نگه دارد به جز افتخارات گذشته. مگر غیر از این است که امروز حتی همان کشورهایی که تاریخشان از چند سده بیشتر نیست، پیوسته می کوشند همان تاریخچه را مدام در بوق و کرنا کنند و با آب و لعاب فراوان قصه های آن را روایت کنند و قهرمانهای ملی صدمن یک غاز برای خود بتراشند و به آن بنازند؛ مگر غیر از این است که در روابط بین الملل امروز که به اصطلاح عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات است، هنوز سوابق تاریخی کشورها نقش تعیین کننده دارد.
پس چرا نباید میهن دوستی درست و عاقلانه را پاس داشت و آن را ترویج کرد؟ براستی ایرانیان امروز میهن دوست هستند؟ برعکس گمان من این است که میهن دوستی ایرانیان این روزها چه بسا نسبت به گذشته ضعیف هم شده است. نباید آنچه در بلندگوهای حکومتی جار می زنند به حساب مردم گذاشت. رژیم حاکم که خود زمانی دست به تخریب بناهای باستانی ایران به بهانه مظاهر طاغوت بودن زد امروز از راه تبلیغ گونه ای میهن پرستی سطحی و پوچ به دنبال حفظ یوغ خود به گردن ملت است.
میهن دوستی درست آن است که با نگاه به گذشته خود بیشتر بکوشیم تا در راه پیشرفت گام برداریم، نه برای آنکه از دیگر ملل برتر باشیم و فخر بفروشیم بلکه با این نیت که مثل آنها شویم و در این جامعه جهانی سرمان را بالا بگیریم و بگوییم ما هم هستیم، وجود داریم و سهمی درخور در اعتلای حیات بشریت داریم نه یک ملت ضعیف و عقب مانده و مصرف کننده با یک زندگی طفیلی که پیوسته نگاهی به برونمرز دارد تا چه چیز تازه ای برایش مهیا کرده است. بیگمان در این راه شناخت تاریخ پیشینیان ما برای حفظ اعتماد به نفس و اتحاد ملی ضروریست. برای بالا رفتن باید جای پایی محکم داشت و ما چنین پایگاهی داریم اما به جای آنکه روی آن بایستیم و بکوشیم از آن بالاتر رویم، روی آن چمباتمه زده ایم و چرت می زنیم!
شوربختی ما از این است که فکر می کنیم آنچه داریم باعث بدبختی ما شده است حال آنکه باید آنچه را داریم دریابیم و از برای به پیش رفتن بهره ببریم.
1 Comments:
ایرج جان مثل اینکه منظور نوشته من را نگرفتهای. امروز بقول شما در «عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات» مشکل ما دقیفا این است که باز هم بفول شما «همان کشورهایی که تاریخشان از چند سده بیشتر نیست، پیوسته می کوشند همان تاریخچه را مدام در بوق و کرنا کنند و با آب و لعاب فراوان قصه های آن را روایت کنند و قهرمانهای ملی صدمن یک غاز برای خود بتراشند و به آن بنازند». نمونه بارز آن آمریکاست که ناسیونالیسم و تعصب مدهبی عمیفا در فرهنگ این کشور ریشه دارد و نتیجه آن فجایعی مثل عراق و افغانستان و فلسطین است. با دیدن این فجایع آیا میخواهید همان راه را برویم؟
در مورد ایران منظور من ناسیونالیسم «هستهای» احمدینژاد نبود هرچندکه حتی اگر دولت احمدی نژاد یا هر دولت دیگر در جمهوری اسلامی برفرض محال میتوانست منافع ملی ما را تامین کند و اقتصاد قوی هم حاکم کند بعلت ترکیب ناسیونالیسم ایرانی و تعصب مذهبی شیعی باز هم تازه میشدیم مثل امریکا که همه دنیا از آن متنفر است. ناسیونالیسمی که خاندان پهلوی در ایران شایع کرد سبب شده که ما نه تنها از کشورهای همسایه خود متنفر شویم و با چشم تحقیر به آنها نگاه کنیم بلکه اقلیتهای فومی داخل کشور را هم مضحکه کنیم و مثلا سینمای ایران بعد از ۵۰ سال هنوز برای خنداندن، دستمایهای غیر از تمسخر لهجههای ترکی و شمالی و اصفهانی ندارد.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home